با توجه به حفظ تاریخ هجرت و مبنا قرار گرفتن آن، باید چنین تصور کرد که مسلمانان از نظر توجهی که به بحث «یوم» یا «ایام العرب» از جاهلیت داشتند و روزهای خاصی را بزرگ میداشتند، پس از اسلام، به مناسبتی مانند هجرت اهمیت داده و یاد آن را با اساس قراردادن آن برای تقویم اسلامی حفظ کرده اند.
به علاوه، تاریخ گذاری جنگهایی مانند بدر و احد و خندق و بسیاری از ایام دیگر بر اساس ماه و روز، به طوری که دقیقا حفظ شده و در کلیات آنها کمتر اختلافی هست، شاهد این ماجراست. از این دست چندین مورد را میتوان یاد کرد. درباره تاریخ درگذشت یا کشته شدن خلفای اول یا حتی بسیاری از رویدادهای دیگر نیز میتوان اهمیت تقویم را با یاد از روزهای مشخص در میان مسلمانان درک کرد، بنابراین در اصل این مسئله نباید تردید داشت.
البته اینکه گفته شود برای ولادت رسول (ص) جشن میگرفته اند، یا برای رحلت آن بزرگوار، هر ساله مراسم داشته اند، چنین چیزی در قرون اولیه نبوده است، گرچه ممکن است برخی از اشارات در روایات شیعی این مسئله را نشان دهد، اما درباره عید قربان و فطر و اهمیت آنها به عنوان روزهای خاص، اصل بزرگداشت مسلم بوده است. برخی از ملاحظات درباره تقویم نیز از تقاویم یهودی یا مسیحی میتوانسته میان مسلمانان مطرح شده باشد. جدای از محرم که دهه اول آن برای یهود و روزه گرفتن آن اهمیت داشته، مطابق آن، ماه رمضان در مسلمانان از اول به عنوان یک ماه مشخص برای روزه تعیین شده است.
این سوژهها میتواند ما را به این نکته رهنمون کند که بحث تقویم، با ملاحظه روزهای دینی مشخص یا آنچه شاید با تسامح عنوان «ایام ا...» را بتوانیم با اقتباس از قرآن بر آنها اطلاق کنیم، در ذهن تاریخی و تقویمی مسلمانان اهمیت داشته است. به طور معمول، بحث «تقویم اعیادی» یعنی آنچه از روزها به عنوان «عید» از آن یاد کرد، درباره ولادت رسول (ص)، توسط فاطمیان مطرح شده و از آنجا در میان اهل سنت شمال آفریقا و سپس دیگر بلاد انتقال یافته است. طبعا مفهوم عید برای همه مشخص بوده و از ابتدای اسلام، عید فطر و قربان برای همه شناخته شده بوده است.
درباره «روز غدیر» هم به عنوان عید، روایات شیعی، به قرون اولیه اسلامی باز میگردد. در این باره، روایات فراوانی درباره عید گرفتن وجود دارد و بر آن به عنوان یک سنت تأکید شده است. در مقابل، روز عاشورا هم به همین صورت، در میان شیعه، از پس از واقعه کربلا در محرم سال ۶۱ مطرح بوده است.
هرچه هست، دلایل کافی وجود دارد که بگوییم تقویم اعیادی یا به عبارت بهتر مناسبتی شیعی از همان آغاز مورد توجه بوده، در حالی که اهل سنت در این باره، کمتر بدان پرداخته اند. تاریخهای ولادت و وفات ائمه (ع) که تحت عنوان دانش موالید الائمه میتوان از آنها یاد کرد، دامنه این بحث را در شیعه بیشتر گسترش داده است.
روایات فراوانی که درباره هر کدام از این روزها، در تقویمهای مناسبتی شیعی آمده، حکایت از عمق این جریان در شیعه دارد. رساله مسار الشیعه شیخ مفید یکی از آن هاست. به علاوه، تقویمهای مناسبتی عمدتا در کتابهای ادعیه آمده که نمونه کهن و باقی مانده آن، اثر شیخ طوسی با عنوان مصباح المتهجد است و شکل تکامل یافته آن در آثار ابن طاووس درج شده است.
اما ریشه دار بودن این تقویم مناسبتی در میان فاطمیان و تأویلیان شیعی هم از قدیم، باز نشانی دیگر از این مسئله است. کتاب «مجموع الاعیاد» که عنوان اصلی آن «سبیل راحه الارواح و دلیل السرور و الافراح الی فالق الاصباح» است از وجود پدیده عید و تقویم شیعی ـ غالی از قرون بسیار قدیمی است. در این کتاب از پدیدهای به نام «الاعیاد الفارسیه» هم یاد شده است که به یوم النیروز، یوم المهرجان یاد شده و به دنبال آن آمده است: و یوم التاسع من شهر ربیع الاول به عنوان روزی که «مقتل دلام» در آن رخ داده و نیز روز ۲۱ [کذا]ذی الحجه به عنوان روز مباهله و در نهایت گفته شده: فهذه جمله اعیاد اهل الشیعه» که مقصود با روزهایی است که پیش از آن هم ذکر شده است.
این کتاب، ویژه اعیادی است که به ویژه برای نصیریهای غالی مورد توجه است و در کل برای شناخت مفهوم عید در شیعیان نخستین و بعدها غالیان بسیار مهم است، زیرا بسیاری از روایاتی که در آن آمده، مجعول یا درست، از طرق راویان غالی به ائمه میرسد.
همه این مطالب، مقدمه برای این نکته بود که روشن شود، زمانی که در تقویمهای منجمان دنیای اسلام دستکم از قرن چهارم به این سوی مینگریم، به راحتی نفوذ روزهای با اهمیت شیعی را از عید و عزا میتوان در آنها ملاحظه کرد، البته چنین نیست که صرفا مناسبات شیعی باشد، بلکه نوعی ترکیب شیعه ـ سنی و حتی یهودی و نصرانی دارد و سعی شده است فهرستی از روزهایی که در هر حال برای یک مسلمان به طور عام میتواند مهم باشد در آن درج شود، اما به طور شگفتی، روزهای خاص شیعی در آ نها آمده و گاه با توضیحاتی که درج شده، کمک مهمی برای بحث تاریخ تشیع دارد.
به جز منابع شیعی، دو منبع تقویمی مهم از قرن چهارم و پنجم که هر دو در حوزه ایران نوشته شده، مناسبتهای شیعی را در خود جای داده است. مهمترین دانشمندی که به این مبحث توجه کرده، ابوریحانی بیرونی (۳۶۲ ـ ۴۴۰) است که در دو کتاب خود، یکی آثار الباقیه و دیگری قانون مسعودی به این بحث توجه کرده است. طبعا بحث در آثار الباقیه مفصلتر و در قانون مسعودی در حد یک جدول است.
آثار الباقیه بیرونی اثری است که سال ۳۹۱ هجری تألیف شده و به امیر شمس المعالی قابوس بن وشمگیر زیادی تقدیم شده است.
با توجه به سال ولادت وی، بیرونی این اثر را در دوره جوانی و در پایان قرن چهارم هجری نوشته است، گرچه بعدها در آن افزودهها و بازبینیهایی داشته است. وی در مقدمه، هدف از نگارش کتاب را بحث «تواریخ» امت ها، یعنی تاریخ شناسی و مبدأ نگاری و محاسبه سال و ماه و روز و نیز «و الاعیاد المشهوره و الایام المذکوره للأوقات و الأعمال، مما یعمل علیه بعض الامم دون بعضهم» دانسته است.
بدین ترتیب در این اثر، از تقاویم مناسبتی امتهای مختلف بحث کرده و از جمله درباره اعیاد مسلمانان و مناسبتهای تقویمی آنان نیز فهرستی ارائه کرده است. وی بر اساس ماههای قمری بدین ترتیب روزهایی را آورده و البته درباره برخی از آنها توضیحاتی هم داده است.
بیرونی در القانون المسعودی هم بحث تقاویم ملل، جدول ملوک و اعیاد دینهای بزرگ مانند یهودیت، نصرانیت، اسلام و مجوسیت را آورده است؛ اما در بخش اسلام، در مقایسه با آنچه در الاثار الباقیه آورده، بحث بسیار کوتاه همراه با یک جدول ارائه کرده است. در آنجا مینویسد: روزهایی از سال که ما اجبارا و از روی شرع باید آنها را تعیین کنیم، اول رمضان برای روزه و اول شوال برای فطر و اول ذی الحجه برای حج و قربان است که مربوط به رؤیت هلال و نه محاسبه آن است.